عاشق مرگه که اید توی دست تو بمیره
خلاصه که باید داستان ذهن مریض از ی جای زندگی شروع کنی ب نوشتن.
از اونجایی شروع شد ک اولین بار با دشمنی برگشتم به دوستم گفتم مردشور نگاه کردنش ببرن که انقد مثل ندید بدیدا نگاه میکن.دوستم باتعجب گفت ولش کن مریض!.
ادامه دارد.
درباره این سایت