هرج و مرج



بذار اون پرنده باشم ک با تن زخمی اسیره

عاشق مرگه که اید توی دست تو بمیره

خلاصه که باید داستان ذهن مریض از ی جای زندگی شروع کنی ب نوشتن.

از اونجایی شروع شد ک اولین بار با دشمنی برگشتم به دوستم گفتم مردشور نگاه کردنش ببرن که انقد مثل ندید بدیدا نگاه میکن.دوستم باتعجب گفت ولش کن مریض!.

ادامه دارد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

علی شکیبا Shelly تاسيسات گرمايشي موتورخانه لوازم يدکي جرثقيل کاتو گروه کامپیوتر فنی حرفه ای و کاردانش آپشن خودرو | استریو آرام آموزش طراحی سایت فروشگاهی شخصی تجاری در بابل Byron دانلود آهنگ جدید قالب های مجانی دخترونه